صحن هوس
نورالله وثوق نورالله وثوق

نام ما ورد زبان سيه شب شده باز

متكلم شب و آيينه مخاطب شده باز

دير گاهي است كه از ديدن خود منفعليم

كاسه‌ي  زندگي از غصه لبالب شده باز

نيش مي رويد ازين شهر و ما بي‌خبريم

به گمانم كه زبان همه عقرب شده  باز

من به صحن هوس وسوسه‌ها سر زده‌ام

هر كه را عاطفه‌ي نيست مقرب شده باز

آه ما گرچه مقعر شده ياران چه غم است

قامت شب زدگان نيز محدب شده باز

 

24/2/1388

 

wosuq@live.de


May 15th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان